چه ساعتی میاد وقتی که من خوابم برده و دارم خواب هفت پادشاه را می بینم

عجب شبی بود اون دستهایش را سعی میکرد به من نزدیک کنه .وقتی تنها در خانه بودم و از پنجره اتاق که فقط یک پنجره داشت و به آسمون نگاه می کردم با خودم گفتم یعنی اون امشب میاد اگر بیاد چه ساعتی میاد وقتی که من خوابم برده و دارم خواب هفت پادشاه را می بینم یا اینکه زود میاد همان ساعتهای اول شب اون اگه امشب بیاد ظاهرش چه شکلیه همونیه که همه میگن یا این که یه شکل دیگه هست البته این اتاق من نبود و من قرار بود چند شب و روز در آنجا باشم تنهایی و اتاق خالی و انتظار اومدن اون هر لحظه هیجانم بیشتر و بیشتر می شد یاد داستان های آلفرد هیچکاک افتاده بودم با هر صدایی فکر می کردم اون خودشه و من باید بیدار می موندم در اتاق ان شب کلید نداشت هر چند در اتاق هم چیز خاصی نبود و این زن و شوهر به من گفتند ما داریم میریم ماه عسل مسافرت جون تازه ازدواج کرده بودند تو مواظب باش  دزد نیاد اما من بیشتر از همه از جن می ترسیدم اگه بیاد اون چه شکلیه و میگن میتونه از دیوار هم عبور کنه نیمه های شب از خواب بیدار شدم پشت در یک سینی گذاشتم اگه ناگهان کسی در رو باز کرد اومد داخل صدا بخوره بیدار بشم و با هم بجنگیم یا اینکه اون فرار کنه در حیاط خانه ناگهان 5 تا انگشت دیدم که به یک دست وصل بود اما این انگشتان دراز لاغر و جا به جا می شدند از ترس رنگ و رویم رفت می خواستم داد بزنم گفتم شاید کسی صدای منو نشنوه و اون بیاد و به من حمله کنه اون چه موجودی بود سایه اش را خوب نگاه کردم دیدم اون درخت انجیر هست که برگش را باد می زنه و کوتاه بلند میشه خندیدم گفتم دیدی جنی تو کار نیست جینی به همین راحتی هم نمیاد پس راحت شبها خوابیدم و هیج اتفاقی هم نیفتاد.  armin3d.com   جوکها و داستانهای واقعی