حالا بگو چرا بین این همه زن دست اونو گرفته بودم و اصلا چرا اون خانوم را اشتباهی گرفته بودم وقتی جلوتر رفتیم تازه اون موقع وقتی به چهره اش نگاه کردم و تعجب کردم اون هم خیلی بیشتر از من تعجب کرده بود و خشکش زده بود شده بود مثل مجسمه واله چه چیزها چه حرفها ادم شاخ در می اره خلاصه بعد از اینکه چند قدمی دیگر رفتیم ناگهان فرشته نجات رو دیدم اما ماجرا از این قراره گم کذئه چی گم کرده؟ اوه آره یادم میاد فقط 4 سال داشتم با فامیلان
رفته بودیم زیارت به مشهد مقدس من دستم در دست خواهرم و مادرم بود
اما ناگهان در ان شلوغی نمیدونم چی شد دستم رو ول کرده بودند
و من چادر یکی دیگر رو که فکر می کردم مادرم هست گرفتم راه
رفتیم که ناگهان به اون خانم نگاه کردم دیدم اوه این که مادرم
نیست غریبه هست وحشت کرزدم و ولش کردم چند قدمی برداشتم که
ناگهان دیدم در میان ناباوری خاله ام از روبرو داره میاد خیلی
خوشحال شدم و اون منو برد حرم جایی که همه اونجا بودند. تا حالا
شده ساکت رو گم کنی؟ تا جالا چند بار گم کردم کیفم رو هم گم کردم ولی ساک
رو دوباره پیدا کردم اخه چند سال قبل بود سربازی که بودم لباسهای شخصی ام
رو در ساک میزاشتم وقتی قرار بود از پادگان بیرون بیام برم مرخصی
می پوشیدم اما اینبار برای یک مسابقه ورزشی بود سوار اشین شدم وقتی
به مقصد رسیدم یادم رفت بردارم فردای همان روز رفتم از همانجایی
که سوار ماشسین شده بودم دیدم اوه همان راننده هست که رانندگی می
کرد https://www.armin3d.com تا منو دید شناخت گفت فکر می کردم بیای اینجا دوباره من و
ساکم به هم رسیدیم.